بررسی انتظاراتی که در ارتباط بین کارفرما و نیروهای کار وجود دارد. تقسیمبندی این معضلات به دو دسته کلی کارفرما و کارجو. شناخت ارکان جدول انتظارات که هر دو گروه در آن دخیل هستند. بررسی وظایف، مسئولیت، اختیارات و پاسخگویی به عنوان ارکان اصلی.
رابطه دوسویه کارفرما و کارجو
واقعیتهایی تلخ در تعامل بین کارفرما و نیروی استخدامشده
انجام وظیفه خویش، عین دادگری است. این جمله از افلاطون نشانگر جایگاه بالای وظایفی است که در مقابل دیگران بر عهده افراد است. اما توجه داشته باشید که انتظار برای انجام وظایف، باید واقعبینانه باشد.
سردرگمی و سوتفاهمهای موجود در کار
عدم شناخت و درک درست از مشاغل حوزه دیجیتال مارکتینگ و اینکه چه تعریف استانداردی از هر شغل وجود دارد و وظایف و مسئولیتهای مرتبط با هر شغل چه هستند، باعث ایجاد سردرگمی در بیشتر کسب و کارها و شاغلان این حوزه در تقابل باهم شده است.
کارفرمایان بهدرستی از وظایف فرد استخدامشده و حداقل صلاحیتهای لازم برای انجام کار مورد نظرشان، اطلاعات ندارند و در کنار آنان، فرد دیجیتال مارکتر نیز بهصورت دقیق از وظایف شغل خود آگاه نیست. در این میان، انتظاراتی که از سوی کارفرما مطرح میشود، تفاوتهای بسیاری با وظایف نیروی دیجیتال مارکتینگ دارد. همچنین، شاید در مواقعی، انتظارات از سوی کسب و کار صحیح باشد؛ اما فرد شاغل، آن وظیفه را در حوزه کاری خود نمیداند.
این سردرگمی اولیه در ارتباط بین مدیران و فرد استخدامشده، میتواند درنهایت به سوتفاهم ختم شود. یکی از مواردی که بزرگترین آسیب را به این رابطه دوطرفه میزند، تفکراتی است که از این سوتفاهم شکل میگیرد.
نیروی کار در مواقعی به این موضوع فکر میکند که وظایفی را خارج از محدوده صلاحیتهای شغلی از او انتظار دارند. همچنین، از آن سو، کارفرما به این تصور میرسد که دیجیتال مارکتر استخدامشده، به وظایف خود عمل نمیکند. در نهایت، عدم آگاهی، سردرگمی و سوتفاهم ایجادشده، منجر به قطع همکاری و وارد شدن ضرر به هر دو گروه میشود.
از طرف دیگر، اغلب شاغلان در تخصصهای مختلف دیجیتال مارکتینگ حتی با حداقلهای وظایف حرفهای خود نیز بهخوبی آشنا نیستند و در صورت مطالبه آن از طرف کارفرما، آن را غیرمنطقی میخوانند یا حتی برای آن حقالزحمه جداگانهای برای خود متصور هستند.
به دنبال موضوعات پیچیده برای این سردرگمی نباشید. یک مثال بسیار ساده از آن، که بارها مشاهده کردهایم، ارائه یک گزارش و بازخورد حرفهای از کاری است که به فرد سپرده شده است. نه کارفرما میداند دقیقا چه نوع گزارشی باید دریافت کند و نه متخصص حوزه دیجیتال به چگونگی و حرفهای بودن گزارش بازخورد وظایف خود اشرافی دارد و این عدم آگاهی سرمنشا سردرگمی طرفین و سوتفاهمهای بعدی است.
انتظاراتی عادلانه، فراتر از شرح وظایف
جدای از مبحث شرح وظایف و مسئولیتهایی که یک متخصص به عهده دارد و همه آنها را در قالب صلاحیتهای شغلی بایستی پوشش دهد، کارفرما برای اثربخشتر شدن عملکرد شرکت، انتظاری فراتر از صلاحیتهای شغلی فرد دارد. در اینجا به چند مورد از آنها اشاره میکنیم.
شایستگیهای متبنی بر فرهنگ سازمانی
مباحث مانند کار تیمی، خلاقیت، فکرآوری و ایدهپردازی، مدیریت زمان، مهارتهای ارتباطی، تفکر انتقادی، هوشیاری محیطی، هوشیاری راهبردی و .. که شایستگیهای فرد محسوب میشوند و بهعنوان فرهنگ سازمانی هم شناخته میشود، ازجمله انتظارات بجا و بالاتری است که کارفرما در مورد صلاحیتهای فردی دارد.
هوشمندی سیستمی
وقتی با نگاه تفکر سیستمی به کسب و کار نگاه میکنیم، مشاغل حوزه دیجیتال بخشهای مستقل و جزیرهای نیستند که هرکدام کار خودشان را انجام دهند؛ بلکه آنها در یک سیستم منظم و یکپارچه در حال فعالیت هستند. با این نگاه، متوجه میشویم که متخصصان هر بخش باید در مورد سایر بخشها، آگاهی و بینش مناسب در سطوح مختلف داشته باشند تا کار سیستمی و کار تیمی منظمتر و بهتری شکل بگیرد. این موضوع را هوشمندی سیستمی نامیدیم.
مثلا کارفرما انتظار دارد کارشناس تولید محتوا با مفاهیم اولیه و استراتژیهای سئوی سازمان آشنا و هماهنگ باشد یا متخصص روابط عمومی دیجیتال شرکت از سیاستها و کارهای اجرایی بخش سئو مطلع باشد و هماهنگ باهم اقدام کنند. یا مثلا برنامهریز شبکههای اجتماعی شرکت با بخش برندینگ دیجیتال شرکت در هماهنگی کامل باشد.
توسعه و تحقیق
با توجه به پویایی و تغییرات بسیار زیاد و سریعی که در حوزه دیجیتال وجود دارد، کارفرما انتظار دارد که متخصصان و مدیران دیجیتال مارکتینگ شرکت به رشد و توسعه در تخصص خود اهمیت دهند و مدام در حال تحقیق و جستجوی آخرین رخدادها و دانشهای جدید در حوزه خود باشند تا بتوانند بر اساس این رشد و توسعه و دستاوردهایی که کشف میکنند برنامههای اثربخشتری برای سازمانشان داشته باشند.